رضاسلیمانی ازشهرستان خدابنده نوجوانترین شهیددفاع مقدس است

رضاسلیمانی درتایخ30شهریورسال49درروستای توزلوشهرستان خدابنده متولدودرتاریخ2خردادسال61درخرمشهرودرعملیات بیت المقدس به شهادت رسید.به گزارش ثبیر،رضاسلیمانی درتایخ30شهریورسال49درروستای توزلوشهرستان خدابنده متولدگردیدوباعضویت بسیجی به جبهه اعزام شدودرتاریخ2خردادسال61درخرمشهرودرعملیات بیت المقدس درسن یازده سال ونه ماهگی به شهادت رسید. “شادالله سلیمانی” برادر رضا سلیمانی کم سن‌ترین شهید دوران دفاع مقدس استان زنجان در گفت‌وگو با خبرنگار ثبیر اظهارکرد:رضا آخرین فرزند خانواده بود که […]

رضاسلیمانی درتایخ30شهریورسال49درروستای توزلوشهرستان خدابنده متولدودرتاریخ2خردادسال61درخرمشهرودرعملیات بیت المقدس به شهادت رسید.1403510KAKA001-001به گزارش ثبیر،رضاسلیمانی درتایخ30شهریورسال49درروستای توزلوشهرستان خدابنده متولدگردیدوباعضویت بسیجی به جبهه اعزام شدودرتاریخ2خردادسال61درخرمشهرودرعملیات بیت المقدس درسن یازده سال ونه ماهگی به شهادت رسید.

“شادالله سلیمانی” برادر رضا سلیمانی کم سن‌ترین شهید دوران دفاع مقدس استان زنجان در گفت‌وگو با خبرنگار ثبیر اظهارکرد:رضا آخرین فرزند خانواده بود که در آخرین روز شهریورماه سال 49 در روستای توزلو از توابع شهرستان خدابنده به دنیا آمد.ما پنج برادر و یک خواهر بودیم که رضا آخرین فرزند خانواده ما و عزیز کرده دل پدر و مادرم بود.از همان دوران سعی می‌کرد با پدر و مادرم بهترین برخوردها را داشته باشد، طوری که بزرگتر از سنش می‌فهمید و من هیچ وقت فکر نمی‌کردم که رضا کوچکترین برادر من است .موذن هم بود و با صدای خوبی اذان می‌گفت و همیشه سعی داشت که در مسجد و به جماعت نمازهایش را بخواند.

وقتی امام خمینی(ره) دستور حضور در جبهه‌های حق علیه باطل را صادر فرمودند، رضا هم اصرار داشت برای اطاعت از ولایت فقیه و دفاع از اسلام باید به جبهه برود و با توجه به اینکه کم سن و سال بود و حضور او در جبهه مشروط به رضایت کتبی از پدرم بود با هزار اصرار و التماس پدرم را راضی کرد تا برای اعزامش رضایت بدهد.

من به‌عنوان برادر بزرگ خانواده همیشه سعی می‌کردم پدرم را از رضایت دادن منصرف کنم چون رضا در آن روزها واقعا کوچک بود تا اینکه من اعزام به سربازی در منطقه کردستان شدم و این بهترین فرصت بود تا رضا پدرم را راضی کند.

پدرم به رفتن کوچکترین فرزندش رضایت داد و رضا به آرزوی قلبی خود رسید و بعد از سه ماه حضور در جبهه در سومین روز از خرداد ماه سال 61 و در عملیات بیت‌المقدس شهید شد.

همیشه می‌گفت باید از ولی فقیه خود اطاعت کنیم و نگذاریم اسلام به خطر بیفتد مگر جان ما عزیزتر از جان علی اصغر امام حسین (ع) است که این صحبت‌های او قطعا با بینش و بصیرت بود نه از سر تفکرات کودکانه یک پسر بچه 11 ساله.

هر چند شهادت رضا برای پدر و مادرم واقعا سخت و طاقت‌فرسا بود، ولی پدر و مادرم همیشه می‌گفتند “رضا” را به خاطر اسلام و رضای الهی دادیم و به همین دلیل در فراغ رضا زیاد بی‌تابی نمی‌کردند.

نهال انقلاب در جنگ تحمیلی با نثار خون نوجوانانی مانند برادرم به بار نشسته است. هیچ انتظار شخصی نداریم تنها انتظاری که داریم حفظ ارزش‌های اسلامی است که خون‌های زیادی برای آبیاری آن ریخته شده است و همین دفاع از همین ارزش‌ها هستند که آرامش و امنیت کشور را در برابر دشمن که هنوز هم به فکر ضربه زدن به ایران اسلامی است تضمین می‌کند.

برادر رضا سلیمانی درآخرسخنان خود اذعان کرد:رضا همیشه می‌گفت مطیع امر ولایت فقیه هستم و باید برای حفظ اسلام به جبهه بروم.