کاغذ، خط و قلم

به قلم سوگند، به خون سیاهی که از حلقوم‌اش می‌چکد سوگند، به ضجه‌های دردی که از سینه‌اش بر می‌آید سوگند.

اقرا باسم ربک الذی خلق خلق الانسان من علق اقرا و ربک الاکرم الذی علم بال“قلم”

خدائی که انسان را آفریده بدون صفت اولین آیه، خدائی که انسان رو با قلم آموزش می‌دهد با صفت اکرم آورده شده قرن ۲۱ نبوده است بلکه قرن هفتم آن هم در عربستان!!!!! به قلم سوگند، به خون سیاهی که از حلقوم‌اش می‌چکد سوگند، به ضجه‌های دردی که از سینه‌اش بر می‌آید سوگند.

قلم چه زشت می‌شود و ناپاک آن‌گاه که در اختیار آدم مغرض قرار می‌گیرد و لای انگشتان کریه او به رقص در می‌آید و آن چه را زر و زور و تزویر می‌خواهند می‌نگارد چه عفن است شخصی که فرعونیان قلمش را از او گرفته‌اند و قارونیان از او خریده‌اند و بلعمیان از او ربوده و چه زیبا و مقدس است هرگاه در انگشتان انسان‌های آگاه قرار می‌گیرد و یک جامعه و یک ملت را آگاهی و بیداری می‌بخشد.

مدادالعلماء افضل من الدماء الشهدا

شهید کسی است که یک روح بزرگ دارد روحی که هدف مقدس دارد، کسی است که در راه عقیده کشته شده است، کسی است که برای خودش کار نکرده است، کسی است که در راه حق و حقیقت و فضیلت قدم برداشته است.

شهید به خون خودش ارزش می‌دهد و یک فقره ثروت خود را از دست می‌دهد به جای آنکه ثروتش در بانکها ذخیره شود آن‌را در یک راه خیر مصرف می‌کند که هریک ریالش بامقیاس معنا بیش از هزار ریال ارزش داشته باشد، شهید به خون خودش ارزش می‌دهد، در راه بشریت خون خودش را فدا می‌کند.

هیچ کس به اندازه شهدابه بشریت خدمت نکرده است چون آن‌ها هستندکه راه را برای دیگران باز می‌کنند و برای بشرآزادی را به هدیه می‌آورند، آنها هستند که برای بشرمحیط عدالت بوجودمی‌آورند و مدادی ارزشمند است که شهیدپروری کند و بتواند از آن پاسداری کند.

رسول اکرم و دو حلقه جمعیت

رسول اکرم (ص) وارد مسجد (مدینه) شد و چشمش به دو اجتماع افتادکه از دو دسته تشکیل شده بود و هر دسته‌ای حلقه‌ای تشکیل داده و سرگرم کاری بودند،  یک دسته مشغول عبادت و ذکر و دسته دیگر به تعلیم و تعلم و یاد‌دادن و یادگرفتن سرگرم بودند و هر دو دسته را از نظر گذرانید و از دیدن آنها مسرور و خرسند شد و به کسانی که همراهش بودند رو کرد و فرمود: «این هر دو دسته کار نیک می‌کنند و بر خیر و سعادتند»، آنگاه جمله‌ای اضافه کرد: «لکن من برای تعلیم و دانا کردن فرستاده شده‌ام»، سپس خودش به طرف همان دسته که به کار تعلیم و تعلم اشتغال داشتند رفت و درحلقه آنها نشست.

سوگند به قلم

«والقلم و ما يسطرون» سوگند به قلم و سوگند به آنچه نويسندگان می‌نويسند، انسان به نام خدا يا به نام اولياء خدا قسم می‌خورد؛ وقتي شما می‌گوئيد « به خدا» کانه می‌گوييد به احترام حق سوگند، يعني من احترام حق را گرو صدق سخن خود قرار می‌دهم، ولی گاهی انسان قسم می‌خورد، عنايتش به چيز ديگر است يا لااقل به اين جهت هم عنايت هست؛ قسم می‌خورد، می‌خواهد به طرف بفهماند که من به اين شيئی که به آن قسم مي‌خورم احترام می‌گذارم.، می‌بينيد در جائی که کسی چندان انتظار ندارد، وقتی شخصی به جان دوستش قسم می‌خورد، آن دوستش به خودش می‌بالد که ببينيد فلانی برای من اين قدر اهميت قائل است که به جان من قسم می‌خورد، اين علائم اين است که برای من اهميت قائل است.

قرآن کريم براي اينکه مردم را به آيات و مخلوقات توجه بدهد، به انواعی از مخلوقات قسم می‌خورد، از جمادات گرفته تا نباتات و حيوانات و تا انسان و انسان کامل.

حال در اينجا خدای متعال به يک شی خاصی سوگند ياد کرده است، يعنی به چيزی ابراز احترام کرده است که قدر مسلم اين است که مردم عرب و غير عرب احترام آن را به هيچ وجه نمی‌دانسته‌اند؛ بشر امروز است که شايد می‌تواند ارزش اين کار را آن طور که بايد درک کند.

به احترام قلم سوگند و به احترام نوشته‌ها سوگند؛ به قلم سوگند و به نوشته‌ها سوگند، از اينجا که قرآن کريم به قلم و نوشتن سوگند ياد می‌کند می‌توانيم روح تعليمات اسلامی و قرآنی را دريابيم که روح اين تعليمات علم است و دانستن و فهم و آن چيزی که دنيای امروز به آن «فرهنگ» می‌گويد.

اصلاً اسلام و قرآن دين علم و فرهنگ است، به همين دليل است که قرآن در جاهای ديگر هم همين مطلب يا آن رکن ديگرش را که استعداد سخن گفتن بوده باشد با اهميت فراوان ذکر می‌کند.

نوشتن، منشاء تمدن معنوی و صنعتی بشر

تمام ذخائر معنوی و فنی يعنی تمدن صنعتی که بشر دارد، محصول تدريجی قرن‌ها و هزارها سال تاريخ است که دوره به دوره به دست بشر رسيده و منتقل شده تا به اين حد رسيده است.

اگر آثار هر دوره ای به وسيله تعليم ( علم الانسان ما لم يعلم) و به وسيله نوشتن از نسلی به نسل ديگر منتقل نمی‌شد، اگر نوشتن نمی‌بود و فقط تعليم و تعلم می‌بود، از اين آثاری که امروز هست يک صدم هم باقی نبود.

مگر می‌شود آثاری را که از بر هست بيايند به نسل ديگر بياموزند و نسل ديگر هم همه اين‌ها را حفظ کند، غنای دنيای امروز يکی به کتابخانه‌هائی است که وجود دارد ( يعنی پشتوانه مدرسه‌ها که نسلی به نسل ديگر می‌آموزد، کتابخانه هست؛ اگر کتابخانه‌ای نباشد مدرسه‌ای نمی‌تواند باشد).

پس اين است که انسان آنچه را که دارد- حال اگر صد در صد نگوئيم، قطعاً نود درصد آنچه را که دارد- در اثر نوشتن دارد، والا حفظ کردن‌ها که نمی‌تواند يک شی را آنچنان که هست نگه دارند.

به احترام قلم سوگند و به احترام نوشتن سوگند، که در واقع يعنی به احترام علم سوگند، چون اينها وسيله نگه داشتن علم هستند.

رهنمودی از امام خمینی (ره)

«پس اكنون كه دانشگاه‌ها و دانش‌سراها در دست اصلاح و پاكسازی است، برهمه ما لازم است به متصدیان كمك كنیم و برای همیشه نگذاریم دانشگاه‌ها به انحراف كشیده شود و هرجا انحرافی به چشم خورد، با اقدام سریع به رفع آن كوشیم و این امر حیاتی باید در مرحله اول با دست پرتوان خود جوانان دانشگاه‌ها و دانش‌سراها انجام گیرد كه نجات دانشگاه از انحراف، نجات كشور و ملت است و این‌جانب به همه نوجوانان و جوانان در مرحله اول و پدران و مادران و دوستان آن‌ها در مرحله دوم و به دولت‌مردان و روشنفكران دلسوز برای كشور در مرحله بعد وصیت می‌كنم كه در این امر مهم كه كشورتان را از آسیب نگه می‌دارد، با جان و دل كوشش كنید و دانشگاه‌ها را به نسل بعد بسپارید و به همه نسل‌های مسلسل توصیه می‌كنم كه برای نجات خود و كشور عزیز و اسلام آدم ساز، دانشگاه‌ها را از انحراف و غرب و شرق‌زدگی حفظ و پاسداری كنید و با این عمل انسانی – اسلامی خود، دست قدرت‌های بزرگ را از كشور قطع و آنان را ناامید کنید».

فاطمه عبدالهی