نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
التماس های مکرر اصلاح طلبان در حالی در این شرایط مجددا مطرح می شود که شماری از سناتورهای آمریکایی از اوباما خواستهاند فشار بر ایران را همچنان ادامه دهد. ثبیربه گزارش خبرنگار شبکه اطلاع رسانی دانا این روزها شاهدیم که اصلاحطلبها بیش از گذشته بر طبل مذاکره با امریکا میکوبند که رصدگران جریان های سیاسی آن را […]
ثبیربه گزارش خبرنگار شبکه اطلاع رسانی دانا این روزها شاهدیم که اصلاحطلبها بیش از گذشته بر طبل مذاکره با امریکا میکوبند که رصدگران جریان های سیاسی آن را یک سناریو دو جانبه از سوی آمریکا در خارج و همپایی آنها در داخل از سوی اصلاح طلبان ارزیابی می کنند.
در حالیکه رئیس جمهور کشورمان به نیویورک سفرکرد، انتشار خبر نامه نگاری 31 حزب اصلاح طلبان با رئیس جمهور آمریکا حرف و حدیث ها و انتقادات زیادی را در پی داشته است. این گروه های اصلاح طلب ایران که البته همه از احزاب وگروه های کوچک اصلاح طلب و با جمعیت اندک به شمار می روند و جزو احزاب شناخته شده و پرنفوذ کشور نیستند و افراد شاخص اصلاحات نیز جزو امضا کنندگان نبوده اند، در نامه ای به اوباما با لحنی متفاوت و از موضع ضعف و سستی، بدون اشاره به حق کشی ها و ظلم ها و دخالت های آشکار آمریکا در 60 سال اخیر، خواستار کاهش تحریم ها و مذاکره بدون شرط شده اند.
این التماس های مکرر اصلاح طلبان در حالی در این شرایط مجددا مطرح می شود که بی بی سی در تیتر یک خود امروز نوشت: قرار است حسن روحانی و باراک اوباما، روسای جمهوری ایران و آمریکا روز سهشنبه در ساعات بعد از ظهر به وقت شرق آمریکا در مجمع عمومی سازمان ملل سخنرانی کنند، و با این حال شماری از سناتورهای آمریکایی از اوباما خواستهاند فشار بر ایران را همچنان ادامه دهد.
از مدتها قبل جریان رسانه ای اصلاح طلبان در یک هماهنگی آشکار بوق سیاه نمایی اوضاع داخلی را به دست گرفته بودن و همه شان اسرا داشتند تلقین کنند که تنها راه رهایی از این وضع ” مذاکره با آمریکاست”. این عجیب نیست که سوژه ای مانند مذاکره مستقیم و دوجانبه ایران و امریکا برای رسانه های خبری جذاب باشد. حتی این هم عجیب نیست که آنها طبق عادت رسانه ای خود بخواهند چنین سوژه ای را بی آنکه داده های واقعی کافی در اختیار داشته باشند بزرگ کنند. اما این عجیب است که برخی شبه تحلیلگران داخلی بدون اینکه به واقعیات تعامل ایران و امریکا در ماه های اخیر حتی نگاهی انداخته باشند، قصه را به گونه ای جلوه می دهند که انگار علاج همه دردهای ایران مذاکره با امریکاست، پس برای پا گرفتن آن باید ذوق کرد و با عزت یم ملت بازی کرد.
تاریخ پس از دوم خرداد تا به امروز پر از این وادگی هاست که اگر جمع آوری شود چند کتاب قطور را تشکیل خواهد داد. اما هدف در این نوشته مرور اقدامات آنها نیست چرا که مردم بهخوبی اکثر آنها را به یاد دارند.
بعد از روی کار آمدن دولت جناب آقای روحانی آنها تلاش کردند فشار سنگینب بر این دولت آورده و با طلبکاری خواسته های خود را پی بگیرند. بنابراین یکی از اولین برنامه هایی که اصلاح طلبان در دستور کار خود قرار دادند موضوع مذاکره با امریکا و لزوم برقراری هرچه سریعتر رابطه با این کشور بود. البته التماس آنها برای مذاکره به سال 76 بر میگرد.
زمانی که رییس دولت اصلاحات آبراهام لینکلن را شهید خواند و روزنامه نگاران اصلاح طلب به صراحت نوشتند آمریکا که سهل است حتی موضوعی مانند رابطه با اسراییل را هم باید از چارچوب ایدئولوژیک خارج ساخت و در سطح «منافع ملی» ارزیابی نمود .
پس از آن، زمانیکه چهره های کمتر آشکار جبهه اصلاحات، وقتی کتاب مبانی نظری برنامه چهارم توسعه را می نوشتند با دقت بیشتری به «نیاز» ایران به رابطه با امریکا و پذیرفته شدن توسط آن پرداختند. نویسندگان این کتاب -که سازمان مدیریت و برنامه ریزی دولت خاتمی ناچار اقدام به جمع آوری آن کرد- به صراحت نوشتند اقتصاد ایران نیازمند پیوستن به جامعه جهانی است و در سال های پس از انقلاب اقتصاد در ایران هزینه سیاست -یعنی نداشتن رابطه با امریکا- را پرداخته است.
به خوبی به یاد داریم دیپلمات های اصلاح طلب درست در هنگامه ای که امریکا نام ایران را در محور شرارت قرار داده بود و با شنیع ترین ادبیات ممکن به نظام اسلامی و بانی آن می تاختند نامه ای بلند بالا و عاشقانه با عنوان «نقشه راه رابطه ایران و امریکا» به همتایان امریکایی خود نوشتند و در آن ضمن پذیرش همه اتهاماتی که امریکایی ها طی سال های پس ار انقلاب به دروغ به ایران اسلامی نسبت داده اند، قول دادند که در مواردی چون تروریسم، اشاعه سلاح های کشتار جمعی، حقوق بشر و صلح خاورمیانه کمال همکاری را با امریکا به عمل بیاورند به شرطی که این کشور ایران را به عضویت در جامعه جهانی(!) بپذیرد.
هنوز هیچ اصلاح طلبی توضیح نداده است که این نامه چرا و به اجازه چه کسی نوشته شد؟! اگرچه امریکایی ها خیلی زود فهمیدند این حرف ها بزرگتر از دهان گویندگان آن است اما آقایان اصلاح طلب کار خود را کرده بودند. نمونه های دیگر از
وجود پیوندهای مستحکم میان تندروهای اصلاح طلب در ایران و ارباب غربی شان زمانی آشکار شد که به تعقیب جزء به جزء سیاست های مطلوب امریکا درباره برنامه هسته ای ایران پرداختند و کار را به جایی رساندند که مسئولان وقت پرونده هسته ایران آنگونه که بعضی از آنها خود به نگارنده گفته اند در مقطعی بیش از آنکه از خارج نگران باشند، از تحرکات اصلاح طلبان در داخل ایران و فشاری که برای فشل کردن روند پیشرفت هسته ای ایران وارد می کردند، بیمناک بودند.
اصلاح طلبان تا هنگامی که در قدرت بودند -بویژه در مجلس ششم- تقریبا هر کاری که فکرش را بکنید به نمایندگی از امریکا انجام دادند، از بردن طرح 3 فوریتی الزام دولت به امضای پروتکل الحاقی به مجلس تا تکرار این لطیفه امریکایی که برنامه هسته ای ایران توجیه اقتصادی ندارد و حتی بالاتر از آن محاکمه نظام اسلامی از پشت تریبون مجلس که چرا 18 سال پنهانکاری کرده و کشور را در معرض خطر و تهدید قرار داده است. بعد از خروج از قدرت هم -بخوانید اخراج از قدرت توسط مردم- باز هم تلاش ها برای راضی نگهداشتن امریکا ادامه یافت. حتی تعدادی از آقایان اصلاح طلب در بیانیه ای از دولت نهم خواستند گزینه تعلیق در برابر تعلیق را بپذیرد و کشور را بیش از این در معرض خطر قرار ندهد. کدام خطر؟ خطر حمله نظامی به ایران که با انتشار برآورد اطلاعات ملی امریکا درباره برنامه هسته ای ایران دیگر حتی خود امریکایی ها هم مایل نبودند از آن به عنوان یکی از گزینه های خود در مقابل ایران یاد کنند. به راستی حکایت این همراهی ها را می توان فصل ها و صفحه ها ادامه داد.
نکته جالب اینکه رئیس دوران اصلاحات روز گذشته دست به قلم شد و با انتشار یادداشتی در روزنامه انگلیسی از آمریکا خواست فرصت را غنیمت شمارد!
این سخن امام راحل که فرموده بودند “اگر در برابر مستکبران یک قدم عقب نشینی کنید آنها ده قدم به جلو خواهند آمد“، در دولت های هفتم و هشتم به اصلاح طلبان اثبات شده است اما گویا آنها نه تنها نمی خواهند از تجارب تلخ گذشته خود استفاده نمایند بلکه قصد دارند با نفوذ در دولت یازدهم، تفکرات باطل و شکست خورده خود را به دولتمردان جدید نیز تحمیل نمایند.
و صد البته باید کلام حکیمانه چند روز قبل رهبر انقلاب را یاد آور شد که فرمودند: ” ما مخالف با حرکتهاى صحیح و منطقى دیپلماسى هم نیستیم؛ چه در عالم دیپلماسى ، چه در عالم سیاستهاى داخلى. بنده معتقد به همان چیزى هستم که سالها پیش اسمگذارى شد «نرمش قهرمانانه»؛ نرمش در یک جاهایى بسیار لازم است، بسیار خوب است؛ عیبى ندارد، اما این کشتىگیرى که دارد با حریف خودش کشتى میگیرد و یک جاهایى به دلیل فنّى نرمشى نشان میدهد، فراموش نکند که طرفش کیست؛ فراموش نکند که مشغول چه کارى است؛ این شرط اصلى است؛ بفهمند که دارند چهکار میکنند، بدانند که با چه کسى مواجهند، با چه کسى طرفند، آماج حملهى طرف آنها کجاى مسئله است؛ این را توجّه داشته باشند.”
Δ