دخترم! من تو را خیلی بیشتر از ماهواره دوست دارم/تصویر

نتیجه تلاش یک متربی صالحین جمله زیر از طرف پدر بود:دخترم! من تو را خیلی بیشتر از ماهواره دوست دارم.

یگانه، یکی از متربیان نوجوان حلقه شهید کاظمی در حوزه حضرت معصومه(س) بخش افشارشهرستان خدابنده است که پدرش را متقاعد کرده ماهواره را به پایگاه بسیج تحویل دهد.

خبرنگاراشراق آنلاین:واقعا برایم جای سوال بود که دختری 12ساله چگونه به این امر موفق شده است. از روی کنجکاوی به سراغ سرگروهشان رفتم تا علت را جویا شوم.

• خانم قائم پناه چطور شد که متربی حلقه شما موفق به چنین کار ارزنده ای شد؟
• من در چند جلسه از حلقاتمون از آسیبهای ماهواره با بچه ها صحبت کردم بچه ها با توجه به سن کمشون واقعا آسیب های ماهواره را درک می کردند و داوطلب شدند که تا حد توان از آسیب های ماهواره در خانواده ها و آشناهایشان بگویند،یگانه هم یکی از آنها بود که پدرش را راضی کرده بود تا ماهواره را تحویل حوزه بدهند و به نظر من دختری کم سن وسال که حرف هایش پدرش را قانع کرده واقعا می تواند بهترین باشد.

خبرنگاراشراق آنلاین:حالا کنجکاوتر شدم که یگانه دختر 12ساله با پدرش چه صحبتی کرده که توانسته او را راضی به تحویل ماهواره بکند.

• یگانه خانم چه مدت است که در حلقات صالحین شرکت میکنی وتا این حد تاثیر مثبت روی تو داشت؟

من نزدیک یک سال است که در حلقه شهید کاظمی شرکت می کنم وچند هفته ای بود که از ماهواره بحث می کردیم ، وقتی به خانه می آمدم و محیط خانه را می دیدم،واقعا می دیدم که چطور یک دستگاهی کوچک به خانه ماراه پیدا کرده،و این که خدا می دانست در آینده چه بر سر من و برادر چهارساله ام می آورد؟ من با بابام صحبت کردم اون به هیچ وجه راضی نمی شد بهش گفتم که باباجون شماکه دوست ندارید من به شما وبزرگترهایم بی احترامی کنم؟شماکه نم خواهیدمن رو با ماهواره تربیت کنید؟ از وقتی ماهواره اومده شما دیگه با من و داداشم بازی نمی کنید اصلا باباجون اگه ماهواره رو بدهیم، یک عدد دستگاه دیجیتال هم میدهند که کلی شبکه های ایرانی وخوب داردو من و داداشم می توانیم از شبکه پویا که همش برنامه کودک داره استفاده کنیم.

اما بابام گفت:دخترم ماهواره هم کلی برنامه کودک داره که هروقت بخواهیدمی توانیدازآن استفاده کنید،تازه من اگه ماهواره رو بفروشم میتونم 4تا دستگاه دیجیتال بخرم چرا باید با یک دستگاه دیجیتال عوض کنم؟

 ولی بابا ماهواره بعضی چیزهایی را نشون می دهد که من ازخودم خجالت می کشم اصلا اگه ماهواره رو تحویل ندهیم دیگه تو این اتاق نمیام، بابا من ازدوستام خجالت می کشم وقتی اونا ماهواره ندارند وما داریم.راستش وقتی ماهواره هست من یادم میره نمازم رو سروقت بخونم وقتی قرآن می خوانم نمیتونم تمرکز داشته باشم.

خلاصه بعدازاین حرفها بابام راضی شد که ماهواره رو تحویل بده وبمن گفت که منو خیلی بیشتراز ماهواره دوست داره ومی خواهد که دختری باشم که با تربیت پدرومادرش بزرگ میشه وهمیشه سربلندش کنم وصبح روز بعد شادوخوشحال با بابام رفتیم حوزه حضرت معصومه(س) وماهواره رو تحویل دادیم و این بار به خانه ای برگشتیم که از گوشه گوشه خونه مهر و محبت و مهربانی می بارید.