نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
پدیدههای سیاسی و اجتماعی مهم، بدون برخورداری از زمینههای گسترده و پیچیدهی عقیدتی و ریشههای بههمپیوسته و طولانی تاریخی نمیتواند امکان وقوع بیابد، چه رسد به حادثهای در سطح بزرگترین پدیدهی سیاسی معاصر در قالب انقلاب بزرگ اسلامی است. به گزارش اشراق آنلاین،پیروزی انقلاب اسلامی یک پدیدهی بزرگ در تاریخ معاصر ایران است و مانند […]
پدیدههای سیاسی و اجتماعی مهم، بدون برخورداری از زمینههای گسترده و پیچیدهی عقیدتی و ریشههای بههمپیوسته و طولانی تاریخی نمیتواند امکان وقوع بیابد، چه رسد به حادثهای در سطح بزرگترین پدیدهی سیاسی معاصر در قالب انقلاب بزرگ اسلامی است.
به گزارش اشراق آنلاین،پیروزی انقلاب اسلامی یک پدیدهی بزرگ در تاریخ معاصر ایران است و مانند هر پدیدهای، علتهایی در پیدایش آن مؤثر بودهاند. علتهایی که به عناصر تشکیلدهندهی انقلاب اسلامی بازمیگردند. در واقع علل انقلاب اسلامی عناصری هستند که بهصورت یک سلسله واقعیتهای عینی، در پیدایی یا شتابزایی و پیروزی و استمرار آن تأثیر قابل توجه داشتهاند.
بررسی دیدگاههای گوناگون درباره علل انقلاب اسلامی نشان میدهد بیشتر تحلیلها و تفسیرهای ارائهشده، بهویژه از سوی نویسندگان غربی، براساس بینش محدود در یک مقطع زمانی و بدون توجه به زمینههای پیچیدهی عقیدتی و ریشههای تاریخی انجام گرفته است.
روشن است که پدیدههای سیاسی و اجتماعی مهم، بدون برخورداری از زمینههای گسترده و پیچیدهی عقیدتی، در حد یک مکتب و ریشههای بههمپیوسته و طولانی تاریخی در حد یک تمدن و فرهنگ ریشهدار، نمیتواند امکان وقوع بیابد، تا چه رسد به حادثهای در سطح بزرگترین پدیدهی سیاسی معاصر در قالب انقلاب بزرگ اسلامی.
بنابراین به نظر میرسد طبقهبندی علل انقلاب اسلامی کاری است بس مشکل که از رابطهی تنگاتنگی که بین عوامل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و مذهبی وجود دارد، سرچشمه میگیرد، زیرا هر عامل اقتصادی یا مذهبی، در نهایت در ایجاد یک پدیدهی سیاسی، به عامل سیاسی تبدیل میشود و کلیهی عوامل پدیدههای سیاسی به هر شکل و با هر خصوصیت، سرانجام سیاسی شمرده میشوند.
این نکته نیز اهمیت دارد که تحلیلگران سیاسی عمدتاً غربی، در زمینهی تحولات عمیق ایران، بیشتر از سقوط شاه و علل آن سخن گفتهاند و به پدیدههای مثبت آن، که عمدتاً پیروزی انقلاب اسلامی است، کمتر پرداختهاند. با توجه به آنچه گفته شد، در این نوشتار، براساس دیدگاههای رهبر معظم انقلاب، علل و عوامل اصلی انقلاب اسلامی در سه حوزه دستهبندی و توضیح داده میشود. این سه حوزه عبارتاند از:
1. علل و عوامل شکلگیری انقلاب (که در حدوث و شکلگیری انقلاب اسلامی در ایران نقش داشتهاند.)
2. علل و عوامل پیروزی انقلاب (که در پیروزی بر نظام حاکم و سقوط آن نقش اصلی را ایفا کردهاند.)
3. علل و عوامل بقا و تداوم (که سبب بقا و استمرار انقلاب در مرحلهی پس از پیروزی شدهاند.)
علل و عوامل شکلگیری انقلاب اسلامی
1. اسلام
از دیدگاه رهبر معظم انقلاب، مهمترین علت و عامل شکلگیری انقلاب، که میتوان تمامی علل و عوامل دیگر شکلگیری انقلاب را به آن مرتبط دانست و در زیرمجموعهی آن به حساب آورد، اسلام و تعالیم و آموزههای آن است. به عبارت دیگر، ایشان زیربنا و مبنای اصلی شکلگیری انقلاب اسلامی را اسلام و انگیزهی اسلامی مردم میدانند و معتقدند علت موفقیت امام خمینی (ره) در جریان انقلاب اسلامی، پشتیبانی و حمایت مردم از حرکت ایشان این بود که شعار اسلام و حاکمیت آن را صریح، روشن، بیپرده و با جرئت و جسارت روی دست گرفت و به مردم اعلام کرد.
ایشان در توضیح این موضوع میفرمایند: «امام تعالیم اسلام را برای مردم بیان کردند؛ معنای حکومت را بیان کردند؛ معنای انسان را بیان کردند و برای مردم تشریح کردند که چه بر آنها میگذرد و چگونه باید باشند. حقایقی را که اشخاص جرئت نمیکردند بگویند، ایشان بهطور صریح (نه به شکل درونگوشی، نه به شکل شبنامه، نه آنطوری که گروهها و احزاب بهصورت بسته و سلولهای حزبی و برای کادرهای حزبی بیان میکنند) روان، آسان، در فضا، برای عموم مردم بیان کردند. این بود که مردم پاسخ گفتند.»[1]
رهبر انقلاب بیتوجهی و ارزش قائل نشدن رژیم پهلوی برای عقیده و ایمان اسلامی مردم و فعالیتهای ضداسلامی رژیم گذشته را مهمترین عامل نارضایتی مردم از رژیم شاه میدانند و معتقدند اگرچه مردم از اوضاع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی موجود در رژیم گذشته ناراضی بوده و آن را حس میکردند، اما آنچه بیش از همهی اینها مردم را رنج میداد، بیتوجهی نظام حاکم به ارزشها و عقاید اسلامی و توهین به سنن و آداب و رسوم اسلامی بود.
«…انقلاب ما برای اسلام بود. نمیگوییم که مردم از اوضاع کشور در دوران حکومت طاغوت، ناراضی نبودند و تغییر آن را نمیخواستند. مردم از همه چیز دوران طاغوت ناراضی بودند. مردمی که وقتی در دوران سلطنت طاغوت (چه در رژیم وابستهی پهلوی و چه در غالب حکومتهای قبل از آن) چشم خود را باز میکردند و حقایق را میدیدند، سختی و بدی و ذلت و نابودی شخصیت خود را احساس میکردند. طبیعی بود که بخواهند در زندگی و معیشتشان این سختیها تغییر پیدا کند، اما اساس همهی آن سختیها یک چیز بود و آن این بود که هیچکس برای مردم و عقیده و فکر و ایمان آنها ارزشی قائل نبود. مردم، اسلام و رسوم اسلامی را میخواستند، ولی دستهای قدرت و حکومت، ضداسلام را تبلیغ میکردند.»[2]
2. رهبری دینی
یکی از عوامل اصلی شکلگیری انقلاب اسلامی از دیدگاه رهبر انقلاب، رهبری دینی انقلاب است که در وجود شخصیتی عظیم و بیمانند پس از انبیا و ائمه، یعنی امام خمینی (ره)، تجلی و تجسم پیدا کرد.
با توجه به اینکه این موضوع در قسمت ارکان انقلاب اسلامی توضیح داده شده است، به دلیل پرهیز از طولانی شدن مطلب، از توضیح این موضوع در این قسمت صرفنظر میکنیم و خوانندگان محترم را به قسمت ارکان انقلاب اسلامی ارجاع میدهیم.
3. فساد طبقهی حاکم
رهبر حکیم انقلاب، فساد حکومت پهلوی را از جمله علل اصلی شکلگیری انقلاب اسلامی میدانند و در توضیح این فساد و ابعاد آن میفرمایند: «آن حکومت، اولاً فاسد بود؛ فساد مالی داشتند؛ فساد اخلاقی داشتند؛ فساد اداری داشتند. در فساد مالیشان همین بس که خود شاه و خانوادهی او در بیشتر معاملات اقتصادی کلان این کشور داخل میشدند. خود او و برادران و خواهرانش، جزء کسانی بودند که بیشترین ثروتاندوزی شخصی را کردند. از لحاظ اخلاقی هم فاسد بودند. باندهای تبهکار معاملات قاچاق، زیر دست برادران و خواهران این شخص قرار داشتند. از لحاظ مسائل اخلاقی و جنسی، چیزهایی هست که گفتن و شنیدنش عرق شرم بر پیشانی انسان میآورد… از لحاظ فساد اداری هم رو به تباهی بودند. در مدیریتها، صلاحیتها را رعایت نمیکردند؛ وابستگیهای به خودشان و دستورات سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی بیگانه را ملاک قرار میدادند و کسانی را سر کار میآوردند.»[3]
4. وابسته و غیرمردمی بودن حکومت
یکی از علل و عوامل شکلگیری رخداد انقلاب اسلامی را باید در وابسته و غیرمردمی بودن رژیم پهلوی جستوجو کرد. رهبر انقلاب در تشریح این خصوصیت رژیم، که منجر به انقلاب مردم علیه آنها شد، میفرمایند: «آنها وابسته بودند. وابستگیشان بهخاطر این بود که از مردم بهکلی بریده بودند. برای حفظ حکومت خودشان، خود را ناچار میدانستند که به خارجیها متکی شوند. رضاخان را انگلیسیها سر کار آوردند که جزء تواریخ مشخص و مسلم و روشن است. محمدرضا را هم انگلیسیها تثبیت کردند. بعد از دورهی حکومت دکتر مصدق، کودتا را آمریکاییها به راه انداختند و البته از دست انگلیسیها ربودند و آنها خودشان تسلط پیدا کردند. اینها در اغلب امورِ این کشور، وابسته بودند.»[4]
وابسته بودن حکومت پهلوی، سلطهی فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و نظامی قدرتهای بیگانه، بهویژه آمریکا بر این کشور و وابستگی کامل و شدید حکومت پهلوی به غرب و آمریکا را به دنبال داشت که این امر هم خود در شکلگیری انقلاب و شوریدن جامعه علیه نظام حاکم و نظم مستقر، تأثیری شگرف و غیرقابلانکار داشت. رهبر انقلاب در توضیح چگونگی تأثیر این عامل در وقوع انقلاب میفرمایند:
«وقتی یک ملت، زیر سلطهی فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و نظامی یک قدرت بیگانه باشد، مجال رشد و حرکت در سمت مورد آرزوی خود را پیدا نمیکند. هر موجود زندهای میخواهد رشد کند. اگر شما بخواهید جلو رشد یک گیاه را بگیرید، آن ظرفی را که در اطراف او به وجود آوردهاید میشکند و آن سنگ را میشکافد تا رشد کند. یک انسان و یک ملت هم همینگونه است. راهی که قدرتمندان برای اینکه این احساس و انگیزه را در یک ملت از بین ببرند، اندیشیدهاند، بیحس کردن، بیخیال کردن و تخدیر کردن ملتهاست. این کار را رژیم فاسد و مفسد پهلوی، با استفاده از همهی ابزارهای ممکنی که در اختیارش گذاشته میشد، انجام میداد: بیحس کردن، بیخیال کردن، غافل کردن، غرق در توهمات کردن و البته گاهی ظواهر و تشریفاتی هم با زرقوبرق، جلو چشمها نشان دادن. ملت ایران محفظهها را شکست و حجابهایی را که در مقابل او قرار داده بودند تا حقیقت را درک نکند، برداشت.»[5]
5. بیکفایتی رژیم پهلوی
بیکفایتی و ناکارآمدی رژیم پهلوی از دیگر خصوصیاتی بود که باعث شد این رژیم جایگاه و مقبولیت خود را در بین افکار عمومی ملت ایران از دست بدهد؛ بهگونهای که تحمل آن برای افراد جامعه و طبقات مختلف ممکن نباشد. همین امر بهوجودآورندهی وضعیت انقلابی در ایران شد. رهبر انقلاب در تبیین این موضوع میفرمایند:
«…آنها بیکفایت بودند. شما وضع کنونی کشور را مشاهده میکنید. شکی نیست که هرکسی در این کشور میداند (بهخصوص شما جوانان) که ما در میدانهای علمی دنیا و در میدان صنعت و فناوری و پیشرفتهای علمی و تحقیقات، جزء کشورهایی هستیم که سالها باید تلاش کنیم تا خودمان را به آن نقطهای که شایستهی ماست، برسانیم. این عقبافتادگی بر اثر پنجاه سال حکومت رژیم بیکفایتی است که نتوانست از ظرفیت عظیم این کشور و از استعداد خروشان این ملت استفاده کند… بعد از جنگ، یکی از بزرگترین کارهای ما، اصلاح ویرانیهای جنگ بود. میدیدیم که آنچه جنگ بر سر این ملت آورده، بهمراتب کمتر از آن چیزی است که حکومت سالهای متمادی خاندان پهلوی آورده بود!»[6]
6. نادیده گرفتن استقلال و هویت ملت ایران
یکی دیگر از عوامل شکلگیری انقلاب مردم ایران از دیدگاه رهبر انقلاب، نادیده گرفته شدن و لگدمال شدن استقلال و هویت ملت ایران از سوی رژیم شاه بود. رهبر انقلاب دربارهی نحوه تأثیر این عامل بر شکلگیری انقلاب میفرمایند:
«یکی از مهمترین بخشهای تشکیلدهندهی هویت این انقلاب، استقلال و هویت ملت ایران بود؛ چیزی که در طول دوران پنجاهسالهی حکومت پهلوی و در حدود پنجاه سال قبل از آن، در حکومت قاجار، بهکل لگدمال شده بود. کشور به این بزرگی، ملت به این بااستعدادی، ثروت به این انبوهی، یکجا در اختیار سیاستهای بیگانه بود؛ یک روز در رقابت روس و انگلیس، یک روز مستقلاً در اختیار انگلیس، در نهایت هم در اختیار دزدی قویپنجهتر از اینها؛ یعنی آمریکا. ملت ایران (چه فرزانگانشان که با علم و آگاهی از آن وضعیت رنج میبردند و چه آحاد مردم که از آثار آن وضعیت دچار شکنجه و ستم بودند) یکی از بزرگترین هدفهایشان این بود که این هویت اسیر را بازیابی کنند، استقلال خودشان را بهدست بیاورند و تابع سیاست این کشور و آن کشور نباشند.»[7]
7. خدامحوری، تکلیفمحوری و قیام برای خدا
از جمله علل و عوامل شکلگیری انقلاب اسلامی از دیدگاه مقام معظم رهبری، که ایشان آن را «روح و رقیقه موجود در همهی عوامل» انقلاب اسلامی میدانند، خدامحوری، تکلیفمحوری و قیام برای خداست. ایشان در تبیین این موضوع میفرمایند:
«انقلاب عوامل گوناگونی داشته است که شناخت آن عوامل، خود یک بحث طولانی و علمی و مفصلی است، اما آن چیزی را که انسان میتواند بهعنوان روح و رقیقهی موجود در همهی این عوامل معرفی و به آن اشاره کند، توجه به خدا، انجام تکلیف الهی و قیاملله (برای خدا قیام کردن) است. درست است که ممکن بود انگیزههای گوناگونی در ذهن بعضی از افراد باشد (فرض بفرمایید مبارزه با دیکتاتوری رژیم طاغوت و مبارزه با فساد)، همهی اینها درست است. این انگیزهها در ذهن همه بود و جزء مؤثرات این انقلاب هم بود؛ لیکن علت کارایی همین عوامل و مؤثرها هم این بود که با روح دینی و با احساس تکلیف همراه بود.»[8]
ایشان در تبیین رابطه لازم و ملزومی این سه عنصر اصلی با یکدیگر میفرمایند: «اگر کسی به خدا تکیه کند، اما از خود حرکتی نشان ندهد، بیفایده است و اگر کسی حرکت و قیام کند، اما به خدا تکیه نکند، باز هم به مقصد نمیرسد. قیام لله و قیام بالله و تکیه به خدا، عامل پیروزی و موفقیت است.»[9]
در ارتباط با علل و عوامل شکلگیری انقلاب اسلامی از دید رهبر فرزانهی انقلاب، میتوان در یک جمعبندی، با اتکا به سخنان ایشان چنین گفت: «ملت ایران از فشار دیکتاتوری رژیم دستنشانده از یک طرف، فشار زندگی از یک طرف، فشار تحمیل فرهنگ فساد از یک طرف و سلطهی خارجی و بهطور مشخص عوامل و عناصر آمریکایی از یک طرف، به ستوه آمده بود. این خشم عمومی و این انگیزهی عمومی از ایمان مذهبی ملت ایران بهطور کامل سیراب شد و معنا پیدا کرد. این خشم عمومی، خشم کور نبود، انگیزهی تعریفنشده نبود، مردم میفهمیدند که چه میخواهند و چه کار میخواهند بکنند و این بر اثر تعلیمات اسلامی بود. حرکت طلاب جوان و فضلای وزین به دنبال رهبری بینظیر امام بزرگوار در طول سالهای متمادی این خودآگاهی را در ملت ایران به وجود آورده بود که این وضعیت برای یک ملت و یک کشور مایهی سرافکندگی است و این وضعیت قابل تغییر یافتن است و فقط هم به دست خود مردم ممکن است تغییر پیدا کند. این را مردم بهدرستی فهمیده بودند.»[10] (*)
پینوشتها: [1]. بیانات در دومین روز از دههی مبارکه فجر (روز انقلاب اسلامی و جوانان)، 13 بهمن 1377. [2]. سخنرانی در دیدار با ائمهی جمعه، علما، مسئولان و اقشار مختلف مردم نیشابور، قصرشیرین، سرپلذهاب، گیلانغرب، نفتشهر، سومار، رشت، خدابنده و قیدار و جمعی از روشندلان و گروهی از زایران پاکستانی، 3 آبان 1368. [3]. بیانات در دومین روز از دههی مبارکهی فجر (روز انقلاب اسلامی و جوانان)، 13 بهمن 1377. [4]. همان. [5]. بیانات در دیدار پرسنل نیروی هوایی در دانشگاه هوایی شهید ستاری، 19 بهمن 1378. [6] بیانات در دومین روز از دههی مبارکهی فجر (روز انقلاب اسلامی و جوانان)، 13 بهمن 1377. [7]. بیانات در دیدار پرسنل نیروی هوایی، 19 بهمن 1383. [8]. بیانات در خطبههای نمازجمعهی سوم رمضان 1415، 14 بهمن 1373. [9]. سخنرانی در مراسم بیعت جمع کثیری از مردم استان همدان و شهرهای ساری و ساوه، 5 تیر 1368. [10]. بیانات در دیدار مردم استان قم به مناسبت سالروز قیام 19 دی، 19 دی 1383.
Δ