نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
شهابالدین سهروردی فیلسوف بزرگ اسلامی موسس حکمت اشراق است و در قرن ششم هجری قمری میزیست و با مرور جغرافیای حکمت شیخ اشراق به نظر میرسد که وی در این زمینه از قرآن تاثیر پذیرفته است. اشراق آنلاین:هشتم مردادماه روز بزرگداشت حکیم بزرگ ایران زمین، شیخ شهاب الدین یحیی سهروردی است،لذا در این نوشتار به […]
شهابالدین سهروردی فیلسوف بزرگ اسلامی موسس حکمت اشراق است و در قرن ششم هجری قمری میزیست و با مرور جغرافیای حکمت شیخ اشراق به نظر میرسد که وی در این زمینه از قرآن تاثیر پذیرفته است.
اشراق آنلاین:هشتم مردادماه روز بزرگداشت حکیم بزرگ ایران زمین، شیخ شهاب الدین یحیی سهروردی است،لذا در این نوشتار به بررسی ابعاد مختلف این فیلسوف می پردازیم.
شهابالدین یحییبن حبشبن امیرک سهروردی در سال 549 هجری قمری در سهرورد از یکی روستاهای زنجان به دنیا آمد و در 578 هجری قمری و در اواخر سنین جوانیاش در شهر حلب در سوریه کشته شد. وی در مراغه و اصفهان تحصیلات خود را نزد مجدالدین جیلی و ظهیرالدین قاری به پایان رساند. گویا در مباحثه شجاع و توانا بود و اهل ریاضت و سختی در زندگی. یک بار در هفته و افطاری اندک گذران زندگی میکرد و ظاهرش درویشگونه بوده است. سفرهای بسیاری داشت و در کتاب مطارحات نوشته است «عمر من نزدیک ۳۰ سال است، بیشتر در سفر و آموختن. کسی را نیافتم که خبری از علوم شریفه نزد او باشد یا به آن عقیدهای داشته باشد.» به نظر میرسد علمی که تعلیم میداد خصلتی انتقادی داشت و از این رو وی موسسی برای حکمتی تازه بود که آن را حکمت اشراق نامید. این فیلسوف ایرانی به منظور آشنایی با افکار و اندیشه های عارفان و فیلسوفان زمان خود سفرهایی به آناتولی و سوریه انجام داد و به دعوت ملک ظاهر پسر صلاح الدین ایوبی سردار مشهور مسلمانان در جنگ های صلیبی در شهر حلب ماندگار شد و مشهورترین اثر خود با نام «حکمه الاشراق» را در این شهر به پایان رساند در حالی که متعصبان و جاهلان دین به طور مداوم به انتقاد از وی می پرداختند.
مکتب فکری شیخ اشراق تاثیر شگرفی بر مراکز علمی و فلسفی منطقه داشت. این فیلسوف ایرانی اصول فلسفه ی خود را در مهم ترین کتابش حکمه الاشراق شرح داده و اشراق را به معنای نور و نورانی دانسته است. در فلسفه ی اشراق، هستی یا وجود مطلق از اصل نورالانوار ساطع می شود و جهان را فرا می گیرد و دیگر موجودات، هستیِ خود را از این وجود مطلق به دست می آورند.
در فلسفه ی اشراق مراحل چهارگانه ای ذکر شده که شامل تزکیه ی نفس و آماده شدن برای مکاشفه و درک بارقه ی الهی، مشاهده ی نور الهی بر مبنای شناخت و علم، حصول علم یقینی با قابلیت تحلیل فلسفی و کسب یقین فیلسوف(حکیم) و تدوین نتیجه ی تجربیات است.
شیخ شهاب الدین سهروردی در دوران کوتاه زندگی خویش آثار ارزشمندی را به زبان های فارسی و عربی نگاشت. بیشتر کتاب های او به زبان عربی است که می توان به برخی از آنها همچون حکمه الاشراق، هیاکل النور، تلویحات و کلمه التصرف اشاره کرد و از تالیفات فارسی وی چند رساله ی کوچک با عنوان رساله عقل سرخ، روزی با جماعت صوفیان، آواز پر جبرییل، سفیر سیمرغ و لغت موران به یادگار مانده است.
شهاب الدین سهروردی در کتاب عقل سرخ خود با زبانی نمادین بحث های فلسفی و عرفانی خود را مطرح و در بخشی از آن با توجه به داستان های شاهنامه اشاره های عرفانی خویش را بیان می کند. وی در این کتاب می نویسد: قاف نام کوهی است که بر قله آن سیمرغ، نماد ذات الهی، اقامت دارد. زال، که با مویی سپید به دنیا آمد و نمادی از خرد و پاکی است، پای کوه قاف رها شد. سیمرغ زال را به آشیانه خود برد و او را پرورش داد تا بزرگ شد و با رودابه ازدواج کرد و رستم از او زاده شد. رستم، قهرمان شاهنامه، که روح ایران حماسی تصور می شود، مردی است که در نهایت بر نفس خود پیروز شد.
هنگامی که شیخ شهاب الدین سهروردی در شهر حلب اندیشه های فلسفی و عرفانی خود را دنبال می کرد، گروهی در برابر اندیشه های فلسفی او به کارشکنی پرداختند و زمانی که ملک ظاهر به مخالفت با آنان پرداخت، شکایت خویش را نزد صلاح الدین ایوبی بردند و سرانجام با پیگیری های فراوان توانستند شیخ اشراق را در 587 هجری قمری زندانی و اعدام کنند.
پس از درگذشت شیخ شهاب الدین سهروردی حکیم و فیلسوف ایرانی، افکار و سخنان وی در ایران و در کشورهای منطقه منتشر شد و افراد زیادی به شرح و تفسیر اندیشه های او پرداختند که از آن میان می توان به علامه حلی، شمس الدین شهروزی و ملاصدرا شیرازی اشاره کرد. وی در سوریه کشته شد و فرمان قتلش را صلاحالدین ایوبی، فاتح نامی اسلامی صادر کرد. روایات قتل متفاوت است: گرسنگی در زندان، خفه کردن، قتل با شمشیر، انداختن از دیوار قلعه و سوزانیدن. باری فیلسوفی که دل در جهان ماده نداشت و راهی نور بود، مرگی مبهم داشت، اما تاثیرش بر اندیشه و تمدن اسلامی بیشک مشخص و بالاست.
منابع فکری شیخ اشراق بسیاری از محققان افکاری مربوط به حکمت ایران باستان را در او دیدهاند، اما وی از اندیشمندان یونانی نیز بهرهمند برده است. این منابع اندیشه فیلسوف اشراق تنها نبوده و او استنادات قرآنی نیز داشته است. نوشتار زیر به کوتاهی میخواهد به این پرسش پاسخ دهد که آیا میتوان سمت و سوی نجات و رستگاری قرآنی را با جغرافیای عرفانی که در اندیشه سهروردی مطرح میشود، یکسان دانست، به بیان دیگر مساله اصلی این است که تقسیم جهان به غرب و شرق و راه انسان از جهان ظلمت به نور آیا میتواند قرآنی در نظر گرفته شود، این سوال تبعا جوابهای متفاوت و متعارضی را می تواند داشته باشد، اما نگارنده بر آن است که سمت و سو این دو یکی است.
جغرافیای عرفانی سهروردی در فلسفه سهروردی از «غرب» و «شرق» سخن گفته شده است، اما این دو جهات جغرافیایی نیستند. سخن گفتن از مکان میتواند نوعی از دانش مربوط به آن را به وجود آورد. علوم شناخت زمین ترجمه غیر مستقیمی از جغرافیا میتوان دانست، اما زمین یا عرصه مکان مادی تنها مکانی نیست که میتوان در نظر گرفت. ما همواره از رفتن به سوی خدا، عروج و … استفاده میکنیم که حکایت از حرکت و تغییری معنوی در پهنه جغرافیایی دیگر است. «در جغرافیای عرفانی با سه نوع اصطلاح جغرافیایی روبرو هستیم. یکسری مقولاتی که در جغرافیای طبیعی ما بإزای خارجی دارند مثل جهات چهارگانه، نام شهرها، اقالیم و ممالک که البته در جغرافیای عرفانی تأویلپذیرند و نقش نمادین و رمزگونه به خود گرفتهاند. دستۀ دوم مقولاتی جغرافیایی که منشأ قرآنی دارند همانند قاف، عرش، کعبه، طور و مجمع البحرین که آنها نیز بر مشرب عرفا تفسیر و تأویل میشوند. دستۀ سوم که فقط در جغرافیای انتزاعی سخن از آنها رفته، نه در طبیعت و نه در قرآن یافت میشود، بلکه سخن از مکانهایی است که ساختۀ ذهن خلّاق عارفان است. برخی از این مکانها ریشه در آموزههای اسلامی دارد و برخی از حکمت خسروانی ایرانی سرچشمه گرفته است». جغرافیای عرفانی سهرودی آموزههایی را از قرآن گرفته است. یکی از این آموزه و شاید اصلی ترین آموزهها مساله «شرق» باشد. از دیدگاه سهروردی خداوند نور است و انسانها که خود بهرهای از آن را دارند در «غرب» زندگی میکنند. مراد شهابالدین سهروردی از «غرب» جهان مادی است. مراد از جهان مادی تنها کوه و دشت و دمن نیست، بلکه مراد وی تمنیات و دلبستگیهای مادی را نیز در بر می گیرد. از سویی دیگر اکتفا به اندیشه و عقل که او آن را در چهره فیلسوفان مشایی و اول از همه ارسطو میأانست شامی می شود. وی در قسمتی از تلویحات و در مکالمه ای خیالی از زبان ارسطو بیان می کند که وی آرزو دارد تا به مقام بایزید و سهلبنعبدالله تستری را داشته است. ازاین رو جغرافیا سهروردی شامل دو جهت اصلی است، شرق که مراد او از آن نزدیکی به خداوند است و دیگری غرب که مراد از آن دوری انسان از خداوند می باشد. فلسفه وی را از این رو چنین خلاصه کردهاند که در «عرفان سهروردی دنیا دار غربت است. ما از شرق نورانی (شرق معنوی نه جغرافیایی) به غرب تاریک مادی تبعید شده ایم: «غربت غربیه». باید بندها را از پا باز کنیم و به سوی کوه قاف در ناکجاآباد پرواز کنیم». مومنان؛ خروج از ظلمت به نور در آیه 57 سوره بقره چنین میخوانیم که «اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ: خداوند سرور کسانى است که ایمان آوردهاند آنان را از تاریکیها به سوى روشنایى به در مىبرد و[لى] کسانى که کفر ورزیدهاند سرورانشان [همان عصیانگران=] طاغوتند که آنان را از روشنایى به سوى تاریکیها به در مىبرند آنان اهل آتشند که خود در آن جاودانند». (بقره، 257) علامه در بخشی از تفسیر المیزان در خصوص این آیه نوشتهاند «مؤمن فطرى که داراى نور فطرى و ظلمت دینى است، وقتى در هنگام بلوغ ایمان مىآورد، به تدریج از ظلمت دینى به سوى نور معارف و اطاعتهاى تفصیلى خارج مىشود و اگر کافر شود از نور فطریش به سوى ظلمت تفصیلى کفر و معصیت بیرون مىشود. و اگر در آیه شریفه کلمه نور را مفرد و کلمه ظلمت را جمع آورده، و فرموده:” یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ” و” یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ” اشاره به این است که حق همیشه یکى است، و در آن اختلاف نیست، هم چنان که باطل متشتت و مختلف است و هیچ وقت وحدت ندارد.» همچنین در قرآن از واژه اشراق الهی در روز قیامت و روشن شدن کارنامه اعمال سخن به میان رفته است «وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ الْکِتَابُ وَجِیءَ بِالنَّبِیِّینَ وَالشُّهَدَاء وَقُضِیَ بَیْنَهُم بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ: و زمین به نور پروردگارش روشن گردد و کارنامه [اعمال در میان] نهاده شود و پیامبران و شاهدان را بیاورند و میانشان به حق داورى گردد و مورد ستم قرار نگیرند». (زمر، 69) همچنین خداوند در قرآن نور زمین و آسمان عنوان شده است «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ: دا نور آسمانها و زمین است». (نور، 35) جغرافیای قرآنی حکمت اشراق به نظر میرسد جغرافیای حکمت شیخ اشراق قرآنی است. وی خداوند را نور گرفته است و شرق را نمادی از جایی که باید از جهان مادی و یا غرب بدان سمت حرکت کرد. سهرودی برای اندیشهاش جغرافیایی وجودی در نظر گرفته است که در آن حرکت روی میدهد و انسان از جهانی که ظلمت در آن حکومت دارد، باید به سوی نور حرکت کند. این حرکت تبعا وجودی و عارفانه است اما چنین حرکتی در قرآن نیز وجود دارد.
Δ