نام کاربری یا نشانی ایمیل
رمز عبور
مرا به خاطر بسپار
بیت اله خسروی از روستای گوجه ییلاق خدابنده زمانی که ندای رهبر کبیر انقلاب را شنید با وجود داشتن پنج فرزند،بی درنگ دعوت امام را لبیک گفت و عازم جبه های حق علیه باطل شد. و در منطقه عملیاتی جزیره مجنون به شهادت رسید. به گزارش اشراق۲۴،صبح امروز جمعی از بانوان بسیجی حوزه حضرت خدیجه […]
بیت اله خسروی از روستای گوجه ییلاق خدابنده زمانی که ندای رهبر کبیر انقلاب را شنید با وجود داشتن پنج فرزند،بی درنگ دعوت امام را لبیک گفت و عازم جبه های حق علیه باطل شد. و در منطقه عملیاتی جزیره مجنون به شهادت رسید.
به گزارش اشراق۲۴،صبح امروز جمعی از بانوان بسیجی حوزه حضرت خدیجه کبری(س)شهر قیدار به دیدار همسر شهید “بیت اله خسروی”رفتند و از وی دلجویی کردند.
همسر این شهید اظهار کرد: بیت اله خسروی فرزند غلامعلی در پنجم فروردین ماه سال ۲۹در روستای گوجه ییلاق از توابع بخش مرکزی شهرستان خدابنده در یک خانواده سخت کوش و متدین دیده به جهان گشود و تعداد فرزندان خانواده شش نفر بود و شهید دومین فرزند خانواده بود.
وی افزود: بیت اله به دلیل نبود امکانات تحصیلی نتوانست درس بخواند و از همان بدو نوجوانی در کنار پدرش به کشاورزی مشغول شد و بنا بر سنت پیامبر(ص)تشکیل خانواده داد و با بنده ازدواج کرد که حاصل آن چهار دختر و یک پسر است.
این همسر شهید ادامه داد: از خصوصیات اخلاقی وی می توانم بگویم که فردی خوش اخلاق،متدین و بویژ شهادت طلب و دوستدار جبهه و جهاد بود و امام(ره)را بسیار دوست می داشت به گونه ای که زمانی که ندای رهبر کبیر انقلاب را شنیدند بی درنگ دعوت ایشان را لبیک گفت و عازم جبه های حق علیه باطل شد.
وی افزود: بیت اله در ۱۸اسفند ماه سال۶۲در منطقه عملیاتی جزیره مجنون بر اثر اصابت ترکش به ناحیه سر و پا و دست به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
این همسر به خاطره ای درباره دعوت امام در خواب از مادر شهید اشاره کرد و گفت: مادر شهید یک شب در خواب امام(ره) را دید که دستمالی در دست دارند و ناراحت هستند و مادر شهید از مردم می پرسد که چرا امام ناراحت است و خود امام با لحنی آرام فرمودند که بخاطر اینکه نمی گذاری بیت اله به جبهه برود ناراحت هستم و مادر این شهید صبح که از خواب بیدار می شود لباس رزم این شهید را اتو می کند و بالای سرش می گذارد و زمانی که شهید بیدار می شود می گوید مادر چرا لباسم را اتو کردی می خواهی یادگاری نگه داری و مادر شهید می گوید اجازه می دهم به جبهه بروی چون امام را در خواب دیدم که از من ناراحت است و شما بسیجی ها چشم امید امام هستید و نباید ایشان و جبهه ها را خالی بگذارید و شهید بسیار خوشحال می شود و راهی جبهه می شود و شهید می شود.
Δ